شامل: (تاریخچه – انواع خطوط -ابزار خوشنویسی و ...)
این هنـر که با واژههای خطاطی و مشّاقی نیز بیان میشود نوعیکتـــابت
است که با رعایت اصول و موازین خط، زیباشناسی، و اسلوبهای از پیش تعیینشده صورت گرفته خوشنویسان در ادوار گذشته به کاتب و خطاط نیز شهرت داشتهاند).
زیبانویسی را نمیتوان بهتنهایی خوشنویسی دانست؛ زیرا خوشنویسی ایجاد نوعی هماهنگی میان اجزای خط است، بدانگونه که برای تمدنی خاص قابل درک و با میراث فرهنگی ویژه سازگارباشد.
تاریخچه: خط متداول کنونی در ایران از دو خط ابتدایی عربی، یعنی کوفی و نسخ قدیم، گرفته شده که خود در حدود یک قرن قبل از هجرت از دو الفبای نبطی و سریانی اخذ گردیده است.
هنگام ظهور اسلام، خطوط متداول در میان ملل اسلامی کوفی و نوعی نسخ اولیه بود. خط کوفی در آن زمان برای کتابت قرآن و کتیبهها، و خط نسخ برای نگارش سایر مطالب بهکار میرفت .
در قرن 4 ق.، از دو خط کوفی و نسخ قدیم بهتدریج شش خط بهوجود آمد که به "اقلام ستّه" یا خطوط اصول معروف و عبارت بودند از: ثلث، محقق، ریحان، نسخ ، توقیع و رقاع.
شخصی به نام حسنبن حسینبن علی فارسی کاتب ،از خطوط نسخ، رقاع، و ثلث، خط تعلیق را، که به تعلیق اصیل یا تعلیق قدیم شهرت دارد، ابداع کرد.
وی بیشتر مراسلات را به این خط مینگاشت و دیگر منشیان و کاتبان نیز از او در این امر پیروی میکردند؛ بههمین سبب، بعدها آن را خط ترسّل نامیدند. برخی تذکرهنویسان برآنند که واضع این خط بهدرستی معلوم نیست.
در قرون 5 و 6 ه. ق، خوشنویسی در بیشتر شهرهای ایران رشد یافت. سلاطین غزنوی و سلجوقی خوشنویسان را ارج بسیار مینهادند. از استادان معروف این دوره میتوان به ابوالبرکات رازی، ابوالقاسم سعیدبن ابراهیم، عثمانبن حسین ورّاق، و عبدالرحمنبن محمد دامغانی اشاره کرد.
تا حدود اواخر قرن 7 ه. ق، مهمترین خطوط رایج در ایران، همان اقلام ششگانه (ستّه) بود؛ اما هیچیک از این خطوط برای کتابت تحریری (تند نویسی)، مناسب بهنظر نمیرسید. از ترکیب خطوط رقاع و توقیع، خطی به نام شکسته تعلیق وضع شد که برخی واضع آن را خواجه تاج سلمانی اصفهانی که در زمان سلطنت ابوسعید گورکانی (اواخر قرن 9 ه. ق.) میزیست دانستهاند. بهاحتمال زیاد، پیشینه این خط به قرون 5 و 6 ه. ق. باز میگردد. برخی معتقدند که این خط در حدود یک قرن بعد، بر اثر برخی ضرورتها و نیاز به تندنویسی پدید آمد و برای نگارش فرامین، مُراسلات، و جز آن بهکار میرفت. از میان خوشنویسان مشهور این خط میتوان از عبدالحی منشی استرآبادی، نجمالدین مسعود ساوجی، درویش عبدالله سلطانی، ملک محمد منشی، مجدالدین ابراهیم، شهابالدین عبدالله مروارید، بیانی کرمانی، خواجه اختیارالدین منشی، میرعبدالله، و قاضی عبدالله خویی نام برد.
در حدود نیمه دوم قرن 8 ه.ق، از ترکیب خطوط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق پدید آمد که یکی از مشکلترین و در عین حال زیباترین خطوط است و به عروس خطوط اسلامی شهرت دارد. واضع این خط را میرعلی تبریزی میدانند.
در آغاز ظهور خط نستعلیق، دو سبک متفاوت آن در شهرهای ایران ظاهر شد؛ یکی سبک جعفر تبریزی و اظهر تبریزی بود که بعدها سلطانعلی مشهدی آن را کاملتر کرد و بدین ترتیب در ناحیه خراسان و اطراف آن متداول شد؛ دیگری سبک عبدالرحمن خوارزمی، خوشنویس دربار سلطان یعقوب آق قویونلو (884- 894 ه.ق.) است که در بخشهای غربی و جنوبی ایران معمول گردید و بعدها فرزندان وی عبدالرحیم و عبدالکریم و پیروانشان، آن را رواج دادند.
خطشناسان بر این باورند که از آغاز پیدایش خط نستعلیق تا مدت یک قرنونیم، ستاره درخشان آسمان خوشنویسی نستعلیق، میرعلی هروی بود؛ اما در نیمه دوم قرن 10 ه. ق، میرعماد فرزند ابراهیم حسنی سیفی (961- 1024ه. ق.) فصلی درخشان را در تاریخ خوشنویسی باز گشود و آثار گذشتگان، حتی میرعلی هروی، را تحتالشعاع قدرت و صلابت قلم خود قرار داد. پس از وضع این خط، تقریباً عموم کتابهای فارسی با آن نگارش مییافت.
معتبرترین نستعلیقنویسان قرن 11 ق. عبارت بودند از: محمدحسین تبریزی، معزالدین محمد کاشی، ابراهیمبن میرعماد، محمد یحیی، نورالدین محمد لاهیجی، عبدالجبار، میرخلیل قلندر، بدیعالزمانبن علیرضا، محمدعلی قمی، محمدصالح، عبدالرشید دیلمی، حسن شاملو، شاه محمد اشرفی، و میراحمد حسینی.
در حدود نیمه اول قرن 11 ق.، زمانیکه دشواریهای نوشتن و خواندن خط شکسته تعلیق بیشتر آشکار گردید، خط نستعلیق را بهشکل شکسته، بهجای شکسته تعلیق، بهکار میبردند که برای تندنویسی نیز بسیار مناسب مینمود .
در نیمه دوم این قرن، محمدشفیع حسینی، مشهور به شفیعا و مرتضی قلیخان شاملو، حاکم هرات، برای خط شکسته اصول و قواعدی وضع کردند و به آن شکل و صورتی زیبا دادند. بعدها میرزا حسن کرمانی، محمدحسن قمی، محمد ابراهیم قمی، محمد افضل گنابادی، محمدعلی اصفهانی، و زینالعابدین بر رونق و جلوه آن افزودند. برجستهترین استاد خط شکسته نستعلیق در سراسر دوران رواج این خط تا بهامروز، درویش عبدالمجید طالقانی است.
در مدت سیزده قرن، تنوع این خطوط رو به افزایش گذاشت و حتی خطوطی تفنّنی از قبیل گلزار، زلف عروس، لرزه، طغرا، مثنّی، مسلسل، و معمّا پدید آمد که حاصل ذوق و سلیقه خوشنویسان خلاّق بود.
در این دوره، استادان زبردستی در عرصه خوشنویسی نستعلیق ظهور کردند که از مشاهیر آنها میتوان به این افراد اشاره کرد: زینالعابدین مستوفی، محمدباقر کاشانی، محمدحسین کاتب، میرزا محمدرضا کلهر، و میرزا غلامرضا اصفهانی، که دو فرد اخیر سرآمد همه بودهاند .
در قرن 14 ه. ق، رواج ماشین تحریر و چاپ سربی،بیتوجهی مدارس جدید به هنر خوشنویسی، این هنر اصیل را با رکودی نسبی مواجه ساخت. اکنون خط نستعلیق رواج نسبتاً مطلوبی در سطح کشور دارد و مهمترین مرکز آموزش آن، یعنی انجمن خوشنویسان ایران، سعی وافر کرده است تا خطوط دیگر از جمله ثلث، نسخ، و شکسته نستعلیق را نیز در سطحی گسترده آموزش دهد.
خطوط و فروع آنها که تاکنون برجای مانده عبارتند از: کوفی، نسخ قدیم، ریحان، ثلث، نسخ جدید، رقاع، تعلیق، شکسته تعلیق، نستعلیق، و شکسته نستعلیق. بیشتر این خطوط در ایران و سایر ممالک اسلامی رایج بوده است.
خوشنویسی در اروپا: مسلمانان پس از تسلط بر ممالک غربی، به خاک اروپا یعنی اندلس (اسپانیا و پرتغال) نفوذ کردند و نزدیک به هشت قرن در آن مناطق حکمروایی داشتند. در این مدت، تمدن اسلامی بر اندلس تأثیر گذاشت و زبان اسپانیولی را با خطی به نام "مغربی" ـ که نوعی خط کوفی رایج در ممالک مغرب (تونس، الجزایر، و مراکش) بود و احتمالاً از اوایل قرن 2 ق. در این نقاط متداول شده بود ـ نوشتند . اعراب پس از اندلس بهتدریج به سمت شمال پیش رفتند و قسمت عمده خاک فرانسه را نیز اشغال کردند و در همین زمان آثاری از خط و زبان عربی در فرانسه برجای ماند.
تمدن، زبان، و خط اسلامی به سواحل ایتالیا و جزیره سیسیل نیز نفوذ کرد و نزدیک یک قرن و نیم ـ از نیمه دوم قرن نهم تا آخر قرن دهم میلادی ـ خط و زبان عربی در این نواحی متداول بود و بسیاری از آثار موجود در موزهها و بناهای تاریخی ایتالیا که مزین به هنر خوشنویسی اسلامی است، به همین دوران تعلّق دارد.
از نواحی دیگر اروپا که خط و خوشنویسی عربی در آن رایج بوده، جزایر مدیترانه است که از حدود قرن اول هجری تا مدت چهار قرن این هنر در آن متداول بوده است.
راه دیگر نفوذ خوشنویسی در اروپا، از طرف مشرق، دولتهای عثمانی بوده است. در قرن پانزدهم میلادی که استانبول فتح شد، زبانهای ترکی و عربی به اروپا راه یافت و آثار آن تا پیش از چهار قرن برجای ماند؛ و سپس بر اثر بسط و گسترش قدرت دولت عثمانی در قرن هفدهم میلادی، خوشنویسی اسلامی در شهرهای یونان و بخشی از ممالک بالکان متداول گردید که هنوز هم در این نواحی تأثیر آن برجاست.
ابوعلی محمدبن علیبن حسین مقله بیضاوی شیرازی ملقب به قدوهالکُتّاب ( 328 ق.) مدار خط نسخ و تعلیم آن را با نقطه سنجید و این قاعده را پایهگذاری و برای آن دوازده اصل وضع کرد که بعدها در دیگر خطوط نیز مورد استفاده قرار گرفت. این اصول دوازدهگانه عبارتند از: 1) ترکیب، 2) کُرسی، 3) نسبت، 4) ضعف، 5) قوت، 6) سطح، 7) دور، 8) صعود مجازی، 9) نزول حقیقی، 10) اصول، )11 صفا، و 12) شأن .
کیفیت خط از شروع تا حد اعلای آن را میتوان به درجات ذیل تقسیم کرد: 1) مبتدی، 2) متوسط، 3) خوش، 4) عالی، 5) ممتاز، 6) فوق ممتاز، 7) استاد.
وسائل اصلی خوشنویسی: از مهمترین وسایل خوشنویسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
قلم :نی چوبین که وسیله انتقال مرکب بر کاغذ است. قلم را سرخوسفید، صاف، سنگین، و بدون پیچ و گره برمیگزیدند. در ایران، بهترین قلمها از جنوب کشور و بهخصوص از اطراف شهر دزفول بهدست میآید. قلم خوشنویسی دو نوع عمده دارد که یکی دزفولی و دیگری خیزران است. قلم دزفولی بیشتر برای اندازههای غبار تا متوسط نویسی بهکار میرود. قلم خیزران نوعی نی مغزدار از تیره گندمیان، جزو دسته غلات صنعتی با ساقههای راست، محکم و بلند و بیشتر به رنگهای زرد و لیمویی است. این نوع نی مصارفی چون ساختن عصا دارد و از برگ و پوست آن نیز ریسمان و فرش میبافتهاند. این نوع قلم برای کتیبهنویسی (درشتنویسی) بهکار میرود.
قلمتراش: چاقوی مخصوص تراشیدن و قط زدن قلم است که معمولاً یک یا چند تیغه دارد. سطح خارجی دسته آن از جنس صدف یا شاخ گوزن ساخته میشود. تیغههای باریک آن را برای تراشیدن قلمهای کتابت و میدان و کنارههای قلم و تیغه بزرگتر را برای قط زدن بهکار میبرند .
دوات(لیقه و مرکب) : از اسباب بسیار مهم در هنر خوشنویسی است که در اجرا و کیفیت آن نقش مهمی ایفا میکند.
هم زن دوات: وسیله ای برای زیر و رو کردن مرکب و لیقه است.
زیردستی : جنس آن چرم بوده که باید سطحی صاف داشته با شد.
قلمدان: جعبهای استوانهایشکل و دارای دو قسمت است: یکی قطعه داخلی که به شکل ناوکی است و در آن حقه مرکّب، قلم، قلمتراش، و قطزن را جای میدهند، و دیگری قطعه خارجی که بهمنزله غلاف قسمت داخلی است. قلمدان ممکن است از جنس مقوا، چوب، چرم، یا فلز باشد .
قط زن(قطع زن) : وسیلهای است که قلم را روی آن میگذارند و توسط قلمتراش قطّ میزنند. قط در لغت بهمعنای قطع کردن است و منظور از عمل قط زدن، در عرف خوشنویسان، تراشیدن قلم است. جنس قط زن از چوب سخت (مانند آبنوس) یا استخوان (مانند عاج) است.
سنگرومی (سنگ قلمتراش) :سنگی مخصوص است که بهمنظور تیز کردن تیغه قلمتراش از آن استفاده میشود. این سنگ چنان نرم و در عین حال محکم است که در حین تیز کردن قلمتراش، خاکه تولید نمیکند و تیغه را خراش نمیاندازد .
مسطره (خطکش) : از ابزارهای خوشنویسان، مذهّبان، و جلدسازان است و گونههای مختلفی دارد. بعضی از آنها که بیشتر در خوشنویسی بهکار میرفته و برای ایجاد خطوط افقی مستقیم در صفحه کتابت استفاده میشده.
کاغذ : درقدیم کاغذ ساز ، کاغذ را برای خوشنویس آماده می کرده که این آمهده سازی شامل: رنگ، آهار و مهره کردن بوده.